آهنگ کلاه شاپو کامیار
سلام خانوم سلام آقا
قصه دارم برا شما
گفتن کامیار نگو بابا
اما میگم واسه شما
قصه ی اون غریبه که براش غریبه ای بودم
وقتی می خوندم من براش شبگرد کوچه ای بودم
یا اون کسی که رد می شد با بی تفاوتی ازم
که من می خواستم سکه ای برا توجه بهش بدم
اصاً مهم نبود کجا
تو مترو
de metro
تو کافه ها
le cafe
می زدیم و می خوندیم و شاید بشنوه خدا
با یه گیتار شکسته یه جین پینه وصله
یه رفیق خسته که به پای من نشسته
به گذشته بریم که کلامو بگیرم
به جای سکه و نقره عشق بگیرم
کلامو از رو سرم وقتی می آوردم پایین
غرور من با اون می ریخت مث آبرو زمین
اشک شادی تو چش مادرم از دستمزد من
هرچند که چیزی نمی شد خرید با اون دستمزد کم
اصاً مهم نبود کجا
تو مترو
de metro
تو کافه ها
le cafe
می زدیم و می خوندیم و شاید بشنوه خدا
با یه گیتار شکسته یه جین پینه وصله
یه رفیق خسته که به پای من نشسته
به گذشته بریم که کلامو بگیرم
به جای سکه و نقره عشق بگیرم