آهنگ زن پیر سعید اسدی
بشنو سخن عشق تماشایی پنهان دل من
کز عشق همه پیرزنان سخت سرشتند گل من
نمی دمش به صد دخترک ترگل و ورگل
اون پیرزنی رو که زد آتیش به دل من
برخلاف عاشقان من عاشق زن های پیرم
عهد کردم من به غیر پیرزن یاری نگیرم
نوجوانان قدر عشق را کی بدانند هی به سر
نوکر پیرزنم ولاهه من عبد و عبیدم
پیرزن دارد هزاران تجربه در عشق بازی
نوجوان هی با ادایش می کند خورد و خمیرم
پیرزن مثل شراب کهنه می ماند از این رو
وز شراب کهنه صد برابر مستی می پذیرم
یار پیر افتاده و آزاده و آماده باشم
نوجوان با سر کشی هایش کند از عمر سیرم
پیرزن زخم دلم را با محبت چاره سازد
نوجوان با نوک مژگان می زند هر لحظه تیرم
من مگر دیوانه ام گردم به گرد نوجوانان
کز ملال و غمزه و اطفارشان هر دم بمیرم
ناز دارد راز دارد ساز دارد یار خوشگل
پیرزن با قلب پاکم سازد و نون و پنیرم
عهد خواهد شرط خواهد پوت خواهد یار خوشگل
پیرزن با نان و دیزی سازد و کهنه اسیرم
برخلاف عاشقان من عاشق زن های پیرم
عهد کردم من به غیر پیرزن یاری نگیرم
نوجوانان قدر عشق را کی بدانند هی به سر
نوکر پیرزنم ولاهه من عبد و عبیدم
پیرزن دارد هزاران تجربه در عشق بازی
نوجوان هی با ادایش می کند خورد و خمیرم
عزیز جونم
مامان جونم
جیگر جونم
بده من لبو
سر مستمو
عزیز جونم
مامان جونم