قايق كاغذي رو آب داره ميره
من نگاهش ميكنم و گريهم ميگيره
قايق كاغذي ميره و ميدونم
كه براي گريه كردن ديگه ديره
براي گريه كردن ديگه ديره
زندگيم كتابِ مثنوي نبوده
من از اون روزي كه دنيا رو شناختم
زندگيم يه تيكه كاغذ پاره بوده
كه ازش يه قايق كاغذي ساختم
ازش يه قايق كاغذي ساختم
كي برام مونده كه با دستِ محبت
روي سينهام بفشارد عشق و شادي
چي برام مونده به جز اشكِ ندامت
كه به چشمِ خشكِ من تو هديه دادي
شكلِ مهتاب توي خاطره اسيره
دلم از ديدنِ نيلوفر ميگيره
عكسِ خوبِ كودكي كنارِ بركه
زُل زده به قايق و با اون ميميره
جاده تنها اونورِ بركه نشسته
باز نگاهش به منه، اين منِ خسته
قصّهء مسافر و قصّهء رفتن
قصّهء تلخِ منه در خود شكسته
كي برام مونده كه با دستِ محبت
روي سينهام بفشارد عشق و شادي
چي برام مونده به جز اشكِ ندامت
كه به چشمِ خشكِ من تو هديه دادي
قايق كاغذي رو آب داره ميره
من نگاهش ميكنم گريهم ميگيره
قايق كاغذي ميره و ميدونم
كه براي گريه كردن ديگه ديره
براي گريه كردن ديگه ديره
زندگيم كتابِ مثنوي نبوده
من از اون روزي كه دنيا رو شناختم
زندگيم يه تيكه كاغذ پاره بوده
كه ازش يه قايق كاغذي ساختم
ازش يه قايق كاغذي ساختم
كي برام مونده كه با دستِ محبت
روي سينهام بفشارد عشق و شادي
چي برام مونده به جز اشكِ ندامت
كه به چشمِ خشكِ من تو هديه دادي
منبع
https://talk.patoghu.com